Sunday, July 29, 2007

اردوی تابستانی در گوتنبرگ سوئد در فضایی اجتماعی و صمیمانه به پایان رسید

اردوی تابستانی در گوتنبرگ سوئد در فضایی اجتماعی و صمیمانه به پایان رسید
عبدالله اسدی
امسال نیز از روز پنجشنبه 19 تا دوشنبه 23 ژوئیه از طرف فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی واحد گوتنبرگ، اردوی تابستانی برگزار گردید. بیش از 130 نفر در این اردو شرکت کرده بودند. تعدادی از شرکت کنندگان در اردوی تابستانی گوتنبرگ از شهرهای استکهلم، یونشوپینگ و بروس آمده بودند
چهار شبانه روز زندگی جمعی بیش از 130 نفر، خاطرات بسیار شیرینی را برای همه به جا گذاشت و شرکت کنندگان با آرزوی دیدار مجدد و شرکت در اردوی سال آینده همدیگر را به گرمی در آغوش میگرفتند

روز اول اردو تعدادی با وسیله نقلیه ای که فدراسیون دراختیارشان قرار داده بود و بقیه نیز با اتومبیلهای شخصی خود دسته دسته به محل اردو وارد شدند. همه به هم خوشامد میگفتند و بدین ترتیب ساعات اولیه اردو با آشنایی با یکدیگر و در فضای بسیار شاد آغاز گردید
آناهیتا ناصر که مسئول اسکان شرکت کنندگان بود، دسته دسته آنان را به اطاقهایشان راهنمایی میکرد و اطلاعات لازم را به آنها میداد. شرکت کنندگان پس از تحویل گرفتن اطاقهایشان برای گرفتن غذا به آقای یاحقی و میترا خلیلی که مسئولیت آشپزخانه و امورات آن را بعهده داشتند مراجعه میکردند. با اینکه روز اول بود و هنوز سالن اصلی و اشپزخانه را در اختیارمان نگذاشته بودند نهار به سرعت آماده شد
در طول ساعات اولیه اردو فضایی اجتماعی، شاد و صمیمی ایجاد گردید. دسته ای به فؤاد روشن برای قایقرانی مراجعه میکردند، دسته ای به والیبال پرداخته و گروهی از جوانان نیز به میدان فوتبال رفتند. نازنین صدیقی که مسئولیت موزیک را بعهده داشت با ترانه های شاد و متنوع فضای بسیار شادی را در میان جمعیت ایجاد کرده بود بطوریکه راه رفتن عادی، فوتبال و والیبال هم به میدان رقص و شادی تبدیل شده بود
مهدی نیک مسئول ترانسپورت در حال انتقال جمعیت در رفت و آمد بود. هر لحظه ماشینی از راه می رسید. شیدا شریفی در حال فروش سیگار، آبجو، نوشابه و دیگر تنقلات بود. بهرام جهانبخش که مسئولیت اردو را بعهده داشت مرتبا در حال رفت و آمد برای رفع نواقص اردو بود
من نیز که نقش هماهنگ کننده را داشتم و از آنجاییکه همه مرا میشناختند هر کسی را که سؤالی داشت به مسئول مربوطه رجوع میدادم
جمعیت شرکت کننده در اردو به مراتب بیشتر از سالهای قبل بود و این مسئله روح و جان تازه به اردو بخشیده بود. همه شاد بودند و در این میان بچه ها از همه بیشتر بدلیل اینکه میدان مانور بیشتری برای بازیها و شیطنتهای خود داشتند. به بچه ها بسیار خوش میگذشت. شب و روزشان یکی شده بود در تمام طول شب و روز در رفت و آمد و بازی بودند. با اینکه بسیاری از آنها اولین بار بود که همدیگر را ملاقات میکردند اما بسرعت با هم دوست میشدند و به بازی باهم می پرداختند
ترکیب جالبی به اردو تابستانی آمده بودند. عمده ترین آن از خانوادههای دارای فرزند تشکیل شده بود و به ترتیب جوانان اعم از دختر و پسر در رده دوم ترکیب شرکت کنندگان در این اردو بشمار می آمدند. روحیه همکاری در میان جمعیت بسیار بالا و شورانگیز بود و از همکاری جمعی لذت میبردند. هنگام شام و نهار دسته دسته به سالن غذاخوری مراجعه میکردند. سالن بزرگ بود اما با این حال جای همه نمی شد و تعداد زیادی غذای خود را در محوطه و روی نیمکتهایی که در بیرون از سالن گذاشته شده بود صرف میکردند

علاوه بر فوتبال، قایقرانی، شنا، والیبال و رقص و شادی، در طول شبانه روز شرکت کنندگان در دسته ها و گروههای مختلفی حول مسائل ایران و کشورهای منطقه، نقش اپوزیسیون ایران، وضعیت پناهندگی و بطور ویژه تری به نقش فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی در جهت دفاع از حقوق پناهندگی و تلاش بی وقفه این سازمان و فعالین و چهره های شناخته شده آن به بحث و گفتگو میپرداختند
درهمین رابطه روز شنبه 21 ژوئیه جلسه ای پیرامون اوضاع سیاسی ایران برگزار گردید که بخش زیادی از شرکت کنندگان در آن دخالت فعال داشته و در مورد جوانب مختلف بحث این جلسه که من ارائه دهنده آن بودم سؤال و یا اظهار نظر کردند
بسیاری از شرکت کنندگان در جلسه، به قول خودشان برای اولین بار بود که در چنین جلسه ای شرکت میکردند و از این نظر نحوه فعالیت ما و اظهار نظر و برخورد ما به مسایل مختلف برایشان قابل توجه بود

شبها
شبها از ساعت 7 بعد از ظهر در داخل و بیرون از سالن در گروهها و دسته های مختلفی به رقص و دیسکوی شاد تا پاسی از شب می پرداختند. در پایان دیسکو، و معمولا بعداز ساعت 1 بامداد در محوطه اردو آتش بزرگی برپا میشد که تا ساعت 4 صبح به خواندن آواز، ویا گفتن جوک مشغول بودند

جشن تولد
آماندا دختر 8 ساله ای بود که همراه با مادر جوانش برای اولین بار بود که در اردوی فدراسیون شرکت میکرد. تولدش مصادف شده بود با روز شنبه 21 ژوئیه دراردو. مادرش به همراه جمعی از دوستانش از شهر برایش کیک و شمع تهیه کرده بود. شنبه شب در میان شور و هیجان بچه ها و شرکت کنندگان و با صدای گرم محمد ناظری دبیر فدراسیون در گوتنبرگ، ترانه تولدت مبارک در سالن اجتماعات اردو به صدا درآمد و تولد آماندا را همگی با هم جشن گرفتیم. در لحظه ای که آماندا در حال بریدن کیک بود، صحنه بسیار زیبا به نظر میرسید من مدام در فکر این بودم که سهم خودم را از این کیک از آماندا بگیرم اما متأسفانه به دلیل مشغله زیاد و اینکه هر کسی برای کاری مراجعه میکردند، چیزی نصیب من نشد. این را می گذارم برای تولد بعدی در اردو سال آینده و برای آماندای عزیز نیز ارزوی شادی و کامرانی میکنم

اردوی امسال برای ما بعنوان فعالین و دست اندرکاران آن علیرغم کار و مشغله زیاد، لحظاتش زیبا و لذت بخش بود. دوستان بیشتری پیدا کردیم و از تعدادی قول همکاری گرفتیم. تلفن و آدرسهای زیادی گرفتیم. همانطور که گفتم تعداد زیادی از نزدیک با ما آشنا شده و دست دوستی و همکاری دادند
فرصت کافی برای آشنایی با دیگران وجود داشت و دوستیهای زیادی در میان جمعیت ایجاد گردید. به امید اینکه تا سال دیگر جمهوری اسلامی نابود شود. در چنین صورتی همه چیز برای ما تغییر خواهد کرد و شاید برای همه کسانیکه به این اردو آمده بودند نیز فضای سال آتی به طور کلی تغییرکند. در غیر اینصورت سال بعد اردویی به مراتب وسیعتری برگزار خواهیم کرد

در پایان از همه شرکت کنندگان بخاطر شرکتشان و بخاطر همکاری بی دریغشان در این اردو قدردانی میکنم وبرای همگی آرزوی موفقیت مینمایم
بعلاوه از همه مسئولین و دست اندرکاران اردو از جمله بهرام جهانبخش بعنوان مسئول اردو، آناهیتا ناصر، فؤاد روشن، نازنین صدیقی، مهدی نیک، محمود یاحقی و میترا خلیلی برای زحمات زیادی که در این چند روز در امور آشپزخانه کشیدند نهایت قدردانی میکنم
26
ژوئیه 2007

No comments: